کمی درباره ی وبلاگ

ساخت وبلاگ

اگه بحث زندگی قبل باشه، من می‌دونم چی بودم، همونجور که چند سال قبل توی یکی از سایتهای سرگرمی گفته بود من یه مبلغ درمانگر بودم توی یکی از قبایل بومی و سرخپوستی آمریکا. احتمالا وردهایی بلد بودم که بقیه بلد نبودن، با یک سری شیشه و بطری پر شده از معجون های مخصوص جادویی. با شمع های کج و عجیبی که همیشه چادر رو روشن میکرد. مبلغ درمانگری که دوره اش سر اومده و بدون اینکه فانتزی ماندگار بودن داشته باشه، دست از تبلیغ کشیده بود، چون به حرفایی که از نیاکانش به ارث برده بود باور نداشت، می دونست معجون ها هیچ کدوم جادویی نیستن و می دونست فقط با تلقینه که اونا اثر می کنند. از روزهایی که می تونست با ارواح صحبت کنه مدتها گذشته بود ولی کسی نمی‌دونست چرا درمانگر حالا انقدر ساکته،چرا منزوی و مرموزه، چی تو زندگیش اتفاق افتاده که اون رو انقدر گوشه‌گیر کرده و من بهتون می‌گم هیچ اتفاقی نیافتاده بود. کلاً قرار نبود آدم بزرگی باشه و این رو پذیرفته بود، همین اون رو افسانه کرد. چون ساکت بود. یه کتاب بسته. کسی فکر نکرد کتاب بسته ممکنه سفید باشه. من می‌تونم اون مبلغ رو ببینم که تو یکی از چادرهای قبیله روبه روی آتش نشسته و کلاه عجیب و غریب پردارش رو از سر برداشته درحالی که مواظب دست های زمخت آفتاب سوخته اش با داغی آتش نسوزه. تنها چیزای واقعی زندگیش معجون ها و پوست حیواناتیه که فکر می کرد روح افراد قبیله داخلشون اسیر شده. اون درپایان زندگیش چیز بیشتری نخواست. در زندگی بعدی من هستم. یه نفر که نه خودش رو می‌شناسه، نه می‌دونه چی میخواد و هر دفعه بعد اینکه پول تاکسی رو میده میگه ممنون، شاید به جای راننده.  کمی درباره ی وبلاگ...ادامه مطلب
ما را در سایت کمی درباره ی وبلاگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejtaghalobi بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 4:45

در امید یک روز هستم که نخواهم همه چیز را توضیح بدهم و هیچ کاری برای انجام دادن نداشته باشم. که بی دغدغه لم بدهم و آرام بگیرم، اگر چه که نقل قول می کنند آرامش واقعی بعد از مرگ است و آن وقت خود به خود آرام می گیریم.نیمه ی دغدغه ها مربوط است به گرفتن تا کمی درباره ی وبلاگ...ادامه مطلب
ما را در سایت کمی درباره ی وبلاگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejtaghalobi بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

این نبودن کامنت هم آدمو ناامید می کنه هامثل وقتی که هی تلگرام و اینستاگرام رو چک می کنی و جز مطالب آبکی کانال های آبکی هیچی نیست.حرف کانال شد،  کانال من در تلگرام مثل لونه زنبور پر از اشناست و تا یه مطلبی می گذارم میان می پرسن چرا چی شده؟!من هنوز مشا کمی درباره ی وبلاگ...ادامه مطلب
ما را در سایت کمی درباره ی وبلاگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejtaghalobi بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

با همه ی حرفهایی که بود و با همه ی آنکه خوب نمی شناختمش، بهار مواظبم بود، در روزهای بد،در روزهایی که اضطراب داشتم بسته ی قرص را به من نمی داد تا نکند به جای یکی برای کنترل استرس دو تا بخورم.مثل رئیس نوانخانه ی الیور توییست که سوپ را جیره بندی میکرد، کمی درباره ی وبلاگ...ادامه مطلب
ما را در سایت کمی درباره ی وبلاگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejtaghalobi بازدید : 115 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

کلیپ کوتاه چند ثانیه ای از جوجه اردکهای بامزه ای بود که در یک مخزن اب شناور بودند و سرسره هم داشتند، سرسره ای که باز به داخل اب سرازیر میشد.یکی از جوجه اردک ها بالای سرسره بود و داشت از ظرف غذای فلزی بالای سرسره غذا میخورد، نوک کوچک قشنگش را داخل ظرف کمی درباره ی وبلاگ...ادامه مطلب
ما را در سایت کمی درباره ی وبلاگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejtaghalobi بازدید : 125 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

بیشتر ماه های سال را به خاطر رفتن به دانشگاه در جاده بودم. روالش این طور بود که به ترمینال میرفتی و بلیت میگرفتی و منتظر می ماندی، داخل ترمینال مثل بازاری با فروشندگان سمج بود، هرکس مقصدی را فریاد میزد و مسافرها را فرامی­خواند، وسط سالن بک سری مجسمه کمی درباره ی وبلاگ...ادامه مطلب
ما را در سایت کمی درباره ی وبلاگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejtaghalobi بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

خبر بد مثل زلزله است، می آید و ویران میکند؛ با خودش پس لرزه می آورد. من آن دختر را می شناختم، اولین بار که دیدمش دریکی از خانه های سنتی بود که به شکل کافه دراورده بودند. چند سال از من کوچکتر بود، موهای ماشین کرده اش تازه سر زده بودند و هنوز کچل محسوب کمی درباره ی وبلاگ...ادامه مطلب
ما را در سایت کمی درباره ی وبلاگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejtaghalobi بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

آدم یک وقت هایی به آگاهی می رسد که شاید اگر ده سال فکر می کرد به آن نتیجه چند ثانیه ای نمی رسید. دیشب که خوابم نمی برد فرندز را برای بار سوم می دیدم، فصل ۶ آنجا که راس زور می زد از ریچل طلاق نگیرد که سومین طلاقش نباشد. اما ریچل نمی خواست با او زندگی کمی درباره ی وبلاگ...ادامه مطلب
ما را در سایت کمی درباره ی وبلاگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejtaghalobi بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

گاهی در یک وبسایت باید ثابت کنی که ربات نیستی و یک انسانی تا بگذارند کار لعنتیت را انجام دهی  این اثبات چند مدل مختلف دارد : مثلا جواب 4+3  یا کد زیر را در کادر وارد کنید  جالب ترینش هم همانی است که باید بین تصاویر مختلف یک دسته را جدا کنی و علامت بزنی ٫ کدام عکس ها رودخانه هستند؟  درست است که ربات بودن مزیت هایی دارد مثل اینکه به راحتی قطعات تعویض میشوند ٫ از بیماری های روحی و جسمی خبری نیست٫ نیازی به آب و غذا و نظافت شخصی نیست ٫از هوای سرد وهوای گرم گلایه نمیشود ٫ هیچ شکست عاطفی در کار نخواهد بود مگر برای وال-ای! ربات هایی هستند که به سرعت از همه موانع عبور می‌کنند و قابلیت پرواز و ضبط فیلم را نیز دارند. اما هیچ رباتی نمی تواند معنای خانواده و دوستان را درک کند٫ نمی تواند از ته دل بخندد و نمی تواند خجالت زده ٫ شگفت زده یا خوشحال باشد نمی تواند از طعم غذاها و عطر و بوهای خوب لذت ببرد٫ نمی تواند دروغ بگوید و وانمود کند (این یک آپشن انسانی مفید اما غیر اخلاقی است). نمی تواند شورش کند ، خارج از دستور عمل کند ، اگر روزی ربات بودن را به زندگی انسانی ترجیح دهم، فقط و فقط به خاطر همان دکمه off  است که مثلا در پشت گردن آن آدم آهنی های قراضه قرار دارد . کمی درباره ی وبلاگ...ادامه مطلب
ما را در سایت کمی درباره ی وبلاگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejtaghalobi بازدید : 151 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 0:19

گاهی در یک وبسایت باید ثابت کنی که ربات نیستی و یک انسانی تا بگذارند کار لعنتیت را انجام دهی  این اثبات چند مدل مختلف دارد : مثلا جواب 4+3  یا کد زیر را در کادر وارد کنید  جالب ترینش هم همانی است که باید بین تصاویر مختلف یک دسته را جدا کنی و علامت بزنی ٫ کدام عکس ها رودخانه هستند؟  درست است که ربات بودن مزیت هایی دارد مثل اینکه به راحتی قطعات تعویض میشوند ٫ از بیماری های روحی و جسمی خبری نیست٫ نیازی به آب و غذا و نظافت شخصی نیست ٫از هوای سرد وهوای گرم گلایه نمیشود ٫ هیچ شکست عاطفی در کار نخواهد بود مگر برای وال-ای! ربات هایی هستند که به سرعت از همه موانع عبور می‌کنند و قابلیت پرواز و ضبط فیلم را نیز دارند. اما هیچ رباتی نمی تواند معنای خانواده و دوستان را درک کند٫ نمی تواند از ته دل بخندد و نمی تواند خجالت زده ٫ شگفت زده یا خوشحال باشد نمی تواند از طعم غذاها و عطر و بوهای خوب لذت ببرد٫ نمی تواند دروغ بگوید و وانمود کند (این یک آپشن انسانی مفید اما غیر اخلاقی است). نمی تواند شورش کند ، خارج از دستور عمل کند ، اگر روزی ربات بودن را به زندگی انسانی ترجیح دهم، فقط و فقط به خاطر همان دکمه off  است که مثلا در پشت گردن آن آدم آهنی های قراضه قرار دارد . کمی درباره ی وبلاگ...ادامه مطلب
ما را در سایت کمی درباره ی وبلاگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejtaghalobi بازدید : 160 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:29